به نام خدا
مقایسه در زندگی
بشر به خاطر اجتماعی بودنش ، در جامعه ای زندگی می کند که همه ی افراد آن از یک سطح اجتماعی برابری ، برخوردار نیستند. تفاوت سطح زندگی ها یک «واقعیت اجتماعی» است. این واقعیت پدیده ی «مقایسه ی اجتماعی » را به وجود می آورد. مقایسه ی اجتماعی یعنی :«سنجش موقعیت خود ، با وضعیت دیگران» . دست کم یکی از راه هایی که ما در زندگی خود برای ارزیابی موقعیت خود به کار می بریم ، مقایسه کردن خود با دیگران است. در این مقایسه ، انسان موقعیت اجتماعی و کامیابی زندگی خود را شناسایی می کند. ره آورد این مقایسه ، یا شادمانی و رضایت از زندگی ، همراه با امید و پویایی است و یا ناخرسندی و نارضایتی از زندگی ، همراه با ناامیدی و ناتوانی است.
انواع مقایسه
این که پیامد مقایسه ی اجتماعی ، رضایت از زندگی باشد یا نارضایتی ، به نوع مقایسه ای که انسان به کار می برد بستگی دارد. مقایسه ی اجتماعی انواعی دارد:
مقایسه ی صعودی ، مقایسه ی نزولی و مقایسه ی هم سطح. دریک مقایسه ، اگر هدف مقایسه(کسی که ما خود را با او مقایسه می کنیم)، در سطح بالاتری باشد ، مقایسه ی صعودی گفته می شود و اگر در سطح پایین تری قرار گیرد ، مقایسه ی نزولی نامیده می شود.
اگر از مقایسه ی صعودی در امور مادی استفاده شود ، سطح رضایت از زندگی کاهش می یابد که می توان آن را «مقایسه ی کاهنده» نامید. اگر از مقایسه ی نزولی استفاده شود، سطح رضایت از زندگی افزایش می یابد که « مقایسه ی افزاینده» نامیده می شود.
مهارت مقایسه کردن
مقایسه ی اجتماعی ، نقش حساسی در زندگی دارد. در حقیقت ، شمشیر دو لبه ای است که هم می تواند «آرامش» ببخشد و هم می تواند «اضطراب» تولید کند .بنابراین ، نمی توان از کنار آن ساده گذشت. این جا مسأله ی دیگری رخ می نماید و آن ،«مهارت مقایسه کردن» است. سؤال این است که :ما باید تابع مقایسه هایمان باشیم یا مقایسه ها باید تابع ما باشند ؟
مقایسه کردن ، خارج از اختیار ما نیست. ما می توانیم بر فرایند مقایسه کردن ، «تأثیر گذار» باشیم و آن را مدیریت کنیم. باید کاربرد هر مقایسه را به درستی شناخت و آن را در جای خود به کار برد و از استفاده ی نا به جای آن ، خودداری کرد، تا سطح رضایت از زندگی افزایش یابد و زندگی قرین موفقیت گردد و بشر از زندگی خود لذت ببرد.[1]