اگر روزی رسد روی تو بینم
گذارم زیر پایت این جبینم
چرا احوال زارم را نپرسی
ابا صالح که از هجرت غمینم
اگر سهمی بود مارا زدیدار
بگو تا برسر راهت نشینم
خریدی هر چه خوب ازبین ما بود
همه رفتندو من با غم قرینم
بیا ای دوست دردم را دوا کن
مرا با دیدنت حاجت روا کن
بیا مولا که من چشم انتظارم
همیشه با غم هجرت بنالم
شود روزی نشینم روبریت
که یک بوسه زرخسارت بچینم